در ۹ دور مذاکره بین امریکا و طالبان در قطر، گروه طالبان پرستیژ بینالمللی و منطقهای خوبی کسب کرده بود و با توجه به رویه و فضای مذاکره، در هر دور مذاکره، مطالبات تازه را مطرح میکرد؛ اما در ختم دور نهم که قرار به امضای توافقنامه میان امریکا و طالبان بود، مقامات امریکایی از امضای آن استنکاف کردند و به این ترتیب رییس جمهور ترامپ در سه توییت پیهم توقف نه دور مذاکره امریکا و طالبان را به دلیل کشته شدن یک سرباز امریکایی در کابل از سوی طالبان اعلام کرد و تا روز ۷ دسامبر ۲۰۱۹ سایه توقف و بنبست بر مذاکرات امریکا و طالبان مستولی بود. سرانجام در ۷ دسامبر، خلیلزاد پس از دیدار با اشرف غنی رییس جمهور و سایر سیاسیون کشور، به قطر رسید و مذاکرات را با طالبان از سر گرفت.
در این خصوص چند سوال مطرح است که مذاکرات امریکا و طالبان، دور تازهای از گفتوگوها است یا تکمیلکننده نه دور قبلی؟ مذاکرات امریکا و طالبان میتواند منجر به صلح در افغانستان شود؟ در این مذاکرات، دو طرف منافع مردم و دولت افغانستان را مد نظر خواهند داشت؟ در ادامه به پاسخ این سوالات خواهم پرداخت.
گفتوگوهای تازه یا ادامه ۹ دور مذاکره؟
به باور نویسنده، گفتوگوهایی که بین طالبان و امریکا در قطر آغاز شده است، در حقیقت ادامه نه دور مذاکره قبلی است و دو طرف میخواهند به زودترین فرصت به نتایج مطلوب و مورد نظر خویش دست یابند. براساس گزارشها، دو طرف از خواستههای قبلی خویش عقبنشینی کرده و مذاکرات متوقفشده را از سر گرفتهاند.
عقبنشینی در خواستهها به این معنا است که طالبان ممکن از خواست استقرار نظام امارت اسلامی در افغانستان صرف نظر کرده باشند و در مقابل امریکاییها حمایتهای سیاسی و مالی بیشتر را وعده داده باشد و کاهش سربازان امریکایی قبل از توافق نهایی نیز میتواند گزینهای دیگر باشد.
اما در هر صورت، گفتوگوهای تازه، تکمیلکننده نه دور قبلی است و با درنظرداشت استقبال پاکستان (حامی اصلی طالبان) از آغاز مذاکرات، عقبنشینی دو طرف از خواستههای قبلیشان، زمینه را برای رسیدن به توافق صلح میان امریکا و طالبان تسهیل خواهد کرد و برآیند این گفتوگوها امضای توافقنامه صلح میان امریکا و طالبان خواهد بود.
از سویی هم به گفته منابع نزدیک به طالبان، روند ابتدایی گفتوگوهای پنهانی امریکا و طالبان در ۲ قوس شروع شده و روز ۵ قوس خاتمه یافته است و دو طرف به توافقات کلی دست یافتهاند. همچنان سیداکبر آغا، عضو پیشین گروه طالبان، با تأیید این خبر به تاریخ ۶ قوس به خبرگزاری جمهور گفت: «نشست پنهانی میان زلمی خلیلزاد و نمایندهگان طالبان بعد از چهار روز، دیروز خاتمه یافته و اختلافات قبلی به طور کلی حل شده است.»
بنا بر این گفتوگوهایی که روز شنبه، ۷ دسامبر، به گونه رسمی پس از توقف نسبتاً طولانی دو ماهه دوباره آغاز شده است، در حقیقت رسمیت بخشیدن به توافقاتی است که قبلاً به صورت پنهانی میان زلمی خلیلزاد و نمایندهگان طالبان در قطر انجام شده است.
منافع افغانستان یا امریکا و طالبان
واقعبینانه این خواهد بود اگر دولت افغانستان انتظار این را نداشته باشد که امریکا و طالبان منافع دولت و مردم را در این توافقاتشان مد نظر قرار دهند، به این دلیل که اصل اساسی در مذاکرات، خودیاری و تعقیب منافع خویشتن است تا دیگران. چنانچه در نتیجه مذاکرات امریکا و طالبان آتشبس هم صورت گیرد، تنها آتشبس میان نیروهای امریکایی و طالبان خواهد بود که در هنگام خروج نیروهای امریکایی از افغانستان طالبان آنان را مورد حمله قرار ندهند و از سویی هم نیروهای امریکایی بیخیال از کنار طالبان عبور کنند و آنان را مورد هدف قرار ندهند.
بر این اساس، با توجه به توافقات و آتشبس احتمالی میان طالبان و امریکا، ممکن از خشونتها در افغانستان کاسته شود، اما نیروهای امنیتی افغان همچنان از سوی طالبان به عنوان هدف جنگی مورد توجه خواهند بود. گروه طالبان به هدف کسب پرستیژ و دست بالا در گفتوگوها و مذاکرات بینالافغانی به حملاتشان در مقابل نیروهای امنیتی افغان و خرابکاری در کلان شهرهای کشور، بیشتر از پیش دست خواهد یازید.
از این رو دولت افغانستان با توجه به واقعیتهای موجود جنگ و صلح افغانستان، سعی بر این داشته باشد که ضمن تعقیب مذاکرات بینالافغانی و تلاش برای تأمین صلح و ثبات در کشور، پشتیبانی قوی و برنامههای مدون نظامی پیشگیرانه و تلافیجویانه را در مقابل طالبان داشته باشد تا از ارزشهای ۱۸ ساله اخیر، منافع ملی و آزادیهای مردمی افغانستان و در مجموع از نظام جمهوری اسلامی افغانستان در مذاکرات میانافغانی با طالبان حراست و دفاع بتواند.
صلح میان کی؟
با توجه به واقعیت نظام بینالملل و اصل اساسی خودیاری و تعقیب منافع خویشتن در مذاکرات، تحلیل نویسنده این است که توافقنامه صلح امریکا و طالبان، تأمینکننده صلح میان امریکا و طالبان خواهد بود و تنها زمینه را برای گفتوگوهای میانافغانی آماده خواهد ساخت؛ اما راه اساسی تأمین صلح در افغانستان نیست. اصل اساسی برای شکلگیری مذاکرات بینالافغانی و رسیدن به توافق صلح با طالبان و پایان دادن به منازعه و جنگ در افغانستان، وفاق سیاسی طیفهای تأثیرگذار سیاسی و حضور با برنامه جامع و واحد در مذاکرات بینالافغانی است.
همچنان در این اواخر اعلام همکاری کشورهای منطقه، به خصوص جمهوری اسلامی ایران و پاکستان را شاهد هستیم که به نظر نویسنده همکاری کشورهای منطقه و به ویژه همسایهگان، تأثیر شگرف بر روند صلح افغانستان دارد و این همکاری زمانی میتواند به تأثیرگذاری حداکثری منجر شود که همکاریهای اعلامی به عملی مبدل شود.
چنانچه دولت و به خصوص حکومت افغانستان صلح افغانستان را از مسیر امریکایی آن طی کند و به امید امریکا باشد که در این کشور صلح بیاورد، این آرزویی بیش نخواهد بود. صلح در افغانستان زمانی تأمین میشود که حکومت افغانستان اراده قوی سیاسی را از خود به نمایش بگذارد و همهی جناحهای سیاسی را در محور یک برنامه و یک هدف واحد دور هم آورد و عملاً وفاق سیاسی را از شعار به عمل مبدل کند.
حکومت افغانستان با توجه به واقعیتهای موجود جامعه، طیفهای سیاسی مختلف را مد نظر قرار دهد و با شامل ساختن احزاب سیاسی تأثیرگذار (جهادی و دموکرات)، اعضای شورای ملی، اساتید دانشگاهها، جامعه مدنی و علمای جید کشور از طریق انتخابات علنی در کنار کارگزاران سیاست خارجی و صلح افغانستان در گروه مذاکرهکننده بینالافغانی، پرستیژ مذاکرهکنندهگان طرفدار نظام جمهوری اسلامی و ارزشهای اساسی نزدیک به دو دهه اخیر را تقویت کند تا بتواند با صدای واحد از منافع ملی و ارزشهای موجود دفاع کند.
از سویی هم، توقف موقت مذاکرات امریکا و طالبان براساس تحلیل نویسنده، تاکتیک دیپلماتیک پساتوافق کلی میان دو طرف مذاکره است تا نتیجه انتخابات افغانستان مشخص شود. مشخص شدن نتیجه انتخابات ریاست جمهوری افغانستان، دو گزینه را پیش روی امریکا قرار میدهد. چنانچه انتخابات برنده قطعی داشته باشد، امریکا سعی خواهد کرد به کمک کشورهای منطقه، به خصوص پاکستان و عربستان، طالبان را حاضر به سهمگیری در نظام سیاسی افغانستان کند و در این صورت طالبان به حیث یک گروه سیاسی با الگوی حزب اسلامی و کسب کرسیهای بلند سیاسی در حکومت افغانستان شریک خواهند شد. گزینهی دوم، در صورتی است که انتخابات افغانستان برنده قطعی نداشته باشد. در این صورت امریکا با الگوگیری از کنفرانس بن، با کمک دوستان استراتژیک خویش تلاش خواهد کرد تا طالبان را به کار مشترک با جناحهای مختلف سیاسی افغانستان در یک ساختار نسبتاً جدید ترغیب کند. در این حالت، تعدیلات در قانون اساسی هم رونما خواهد شد و بعضی تغییرات در نوع نظام سیاسی افغانستان دور از انتظار نخواهد بود.
نتیجه:
مذاکرات امریکا و طالبان در حد مذاکرات امریکا و طالبان باقی خواهد ماند و منافع تأمین شده، تنها منافع امریکا و طالبان خواهد بود و برآیند توافقنامه صلح امریکا و طالبان، تسهیلکننده مذاکرات بینالافغانی خواهد بود. اما اینکه از ارزشهای موجود و نظام جمهوری اسلامی در افغانستان چگونه حراست و دفاع شود، این مسوولیت هیأت مذاکرهکنندهای خواهد بود که از آدرس افغانستان تحت رهبری دولت این کشور در مذاکرات بینالافغانی شرکت میکند. با توجه به هر نوع نتیجه انتخابات افغانستان، برگ برنده زمانی به دست دولت و مردم افغانستان خواهد بود که با وفاق سیاسی کامل یا حد اقل نسبی به میز مذاکره بینالافغانی حاضر شود و با قاطعیت از دستآوردهای جهاد و دهههای اخیر دفاع کند.
سخن آخر اینکه همانطور که می دانید نتیجه انتخابات اعلام گردید، و ظاهرا چه انتخابات را در دور اول تمام شده ببینیم و چه حتی احتمال ضعیف بدهیم که انتخابات به دور دوم برود؛در هر صورت غنی ریس جمهور افغانستان برای پنج سال آینده خواهد بود. در ادامه اینکه چرا اگر انتخابات به دور دوم برود بازهم شانس آقای غنی بیشتر است دلایل زیادی وجود دارد.
اولا در دور دوم رای کاندیدای نفر سوم به لحاظ قومی بیش از آنکه به سبد آقای عبدالله ریخته شود بطرف آقای غنی سوق پیدا میکند.حتی کاندیدایی مثل دکتر تمنا که اکثریت رای خودش را از هرات بدست اورده است وتوقع میرفت در دوم این آرا متوجه دکتر عبدالله شود، با کنار قرار گرفتن آقای تمنا در کنار اقای غنی معادله به نفع آقای غنی می چرخد.نکته مهم تر دیگر اینکه در دور دوم طرفداران غنی با توجه به پیشتازی آقای غنی در دور اول با انگیزه بیشتری در انتخابات شرکت خواهند کرد.در ادامه اینکه آقای عبدالله بیش از آنکه انتخابات را به آقای غنی باخته باشد به خودش باخته است.
از آنجا که که اکثریت طرفداران بالقوه دکتر عبدالله با توجه به حضور نمایشی و تشریفاتی دکتر عبدالله در دولت وحدت ملی از انتخاب مجدد او ، واینکه او توانایی مجدد برای گرفتن صندلی ریاست جمهوری را داشته باشند ناامید شده و اساسا در انتخابات شرکت نکردند لذا این ناامیدی در دور دوم افزایش خواهد یافت.انتخابات در دور دوم هر چند برای جمهوری اسلامی افغانستان می تواند به لحاظ اقتصادی و امنیتی پرهزینه باشد اما قطعا درصد آراء آقای غنی را از دور اول بیشتر می سازد. در این میان برای تیم دکتر عبدالله هرچه باشد بهترین گزینه موجود رفتن انتخابات به دور دوم است.چون حداقل یکبار دیگر میتوانند شانس خود برای گرفتن قدرت یا حداقل بخشی از قدرت را بیازماید.
منبع: روزنامه ۸ صبح ۱۲ دی ماه ۹۸
نظر شما